نگه داشتن دفترچه یادداشت یا دفتر تعاونی 1401 خاطرات به راحتی قابل رد است. اغلب می شنوم که مردم به من می گویند که برای دیگران خوب است، اما برای آنها خوب نیست.
من همیشه این موضع را کنجکاو می دانم زیرا عادت به نگه داشتن دفترچه در میان افراد استثنایی رایج است که نه تنها برای گزارش مبارزات و احساسات خود وقت می گذارند.
بلکه آنها را در طول زمان مرور می کنند. همانطور که مشغول تحقیق بودم، یکی از دوستانم به من اشاره کرد به مقاله ای از جوآن دیدیون، در مورد نگه داشتن یک دفترچه، که در مجموعه ای از مقالات او در خم شدن به سوی بیت لحم آمده است.
من فکر میکنم این مقاله که مدتها پیش، در دهه 1960 نوشته شده است، امروز هم مرتبط است. در واقع، شما می توانید استدلال کنید که در دنیای وبلاگ نویسی و توییتر، این مقاله بیش از همیشه مرتبط است.
دیدیون با خواندن یک ورودی دلخواه از دفترچهاش، «این زن استل تا حدی دلیل جدایی من و جورج شارپ است»، در ادامه با تعجب ادامه میدهد که چرا آن را یادداشت کردم؟
البته برای یادآوری، اما دقیقاً چه چیزی را می خواستم به خاطر بسپارم؟ واقعا چقدر از آن اتفاق افتاده است؟ آیا هیچ کدام از آن؟ اصلا چرا دفترچه نگه می دارم؟ فریب دادن خود در تمام این امتیازات آسان است.
انگیزه نوشتن چیزها یک انگیزه خاص اجباری است، غیرقابل توضیح برای کسانی که آن را به اشتراک نمی گذارند، فقط به طور تصادفی مفید است، فقط در مرحله دوم، به گونه ای که هر اجباری سعی در توجیه خود دارد.
من فرض می کنم که از گهواره شروع می شود یا نمی شود. اگرچه از پنج سالگی احساس میکردم مجبور به نوشتن چیزهایی هستم، اما شک دارم که دخترم هرگز چنین کند.
زیرا او کودکی بینظیر و پذیرنده است، از زندگی دقیقاً همانطور که زندگی به او نشان میدهد لذت میبرد، و از خوابیدن نمیترسی. و از بیدار شدن نمی ترسم نگهبانان نوت بوک خصوصی کلاً نژاد متفاوتی هستند.
بازآرایی کنندگان تنها و مقاوم اشیا، بداخلاقی های مضطرب، کودکانی که ظاهراً در بدو تولد دچار نوعی احساس از دست دادن شده اند.